دوباره پاییز...

انتشار مطلب

دوباره پاییز...

انتشار مطلب

انقلابی نا بازیگر

شنبه, ۱۷ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۰۴ ب.ظ

یا حق

بعد حواشی اخیر بازیگران که این اواخر با مزدوری فرخ نژاد و بازداشت ترانه علی دوستی همراه بود، برخی از دوستان عنوان نمودند باید کاری کرد این بازیگران وطن فروش کم کم از صحنه خارج شده و حتی از رفتن آنها به خارج از کشور نیز نباید نگران شد. با این توجیه که مگر ما قبلا متخصص ساخت موشک و یا انرژی هسته ای داشتیم، مگر در زمینه نانو و خیلی چیزهای دیگر کشور متخصص داشت ، ولی جای آنها را همین بچه انقلابی ها پر کردند. حالا ادا درآوردن و دلقک بازی و عشوه آمدن چه قدر سخت است؟ حتماْ از انقلابی ها کسانی هستند که جای این بازیگران خالی نماند.
اما من ضمن احترام به نظر دوستان معتقدم در این زمینه دوستان انقلابی فاقد استعداد بوده و بعید می دانم بتوانند حتی از نوع اکتسابی این نوع هنر نیز بهره ای ببرند.


آخر مگر چه چیز بچه های انقلابی و بسیجی شبیه این بازیگران است؟
مثلاْ کدام انقلابی یا بسیجی خودش اینجا و خانواده اش خارج کشورند؟ و یا کدام یک کل ایران را فدای یک تار موی فرزندش می داند؟
مگر گذرنامه انقلابی به غیر از کربلا و سوریه مهر دیگری هم دارد؟
اصلاْ این نابازیگران پیچیدن به بازی را بلد نیستند.
اگر این قشر بازیگری بلد بودند که حسین فهمیده آخرین لحظه کات می داد و خود را از زیر تانک کنار می کشید ، همین که خبر یا تصویری از  وی که قصد داشته به زیر تانک برود پخش می شد کافی بود و یا آرمان علی وردی می توانست زیر لب فحشی به علی زمان بدهد و بعدا ادای قهرمان ها را دربیاورد و اکنون کنار خانواده باشد. اصلاْ روح ا... عجمیان هم وقتی اوضاع را وخیم می دید می پیچید به بازی و از دور چند فحش نثار یزیدیان می کرد و اکنون می توانست راوی آن ماجرا باشد تا شهید آن قتلگاه.
اگر انقلابی ها بازیگر بودند که عباس ع آب را روی آب نمی ریخت. حسین ع علی اصغر را روی دست نمی گرفت. اینکه ۷۲ نفر مقابل هزار نفر بایستند با چرتکه امروزی ها عقلانی تر است و یا برگشتن از معرکه و گفتن اینکه من وظیفه خودم را که همانا دعوت و تذکر بوده انجام داده ام.
اما سناریو و دیالوگها همیشه برای انقلابی و بسیجی تکراری است !
سناریو حمایت از اسلام ، علی زمان ، کشور و جان و ناموس کشور نشینان.
دیالوگ هیهات من الذله ، ما اهل کوفه نیستیم و علی تنها بماند، هرکه دارد هوس کرببلا بسم ا...
لوکیشن کف خیابان و بر بیابان، فرقی نمی کند که ایران باشد یا هرجاییکه مظلومی فریاد هل من ناصر سر دهد
گریم انقلابی صورتی خاکی ، مویی ژولیده و محاسنی خونی است و طراح لباس نیز برای او معمولا پیراهنی به روی شلوار و عکس خمینی و خامنه ای را سمت چپ بدنش بر روی قلب در نظر گرفته است. هرچند اغلب در سکانس  پایانی پیرهنی بر تن ندارند...
جلوه ویژه این فیلم کم از بالیوود و هالیوود ندارد  تشنگی ، نبرد دست خالی یک نفر در مقابل ۴۰ نفر مسلح ، کل دنیا و نخاله های داخلی یک طرف و انقلابی و علی زمان یک طرف
سکانس پایانی همه این فیلم ها هم تکراری  شهادت شهادت شهادت
موسیقی تیتراژ ابتدایی ای لشکر صاحب الزمان عج آماده باش است و موسیقی تیتراژ پایانی کجایید ای شهیدان خدایی
کارگردان علی زمان است و وقتی صدای او شنیده شود و نور او دیده شود نیاز به دستور حرکت نیست. خود بسیجی به سر دویده است.
مبلغ قرارداد هم که معلوم است آن وری ها می گویند یک ساندیس !!!!
واقعیت این روزهای بسیجی و انقلابی را کسی باور نمی کند چه برسد به اینکه فیلم آن را بسازند.
هنرمند وطن فروش خانواده را در ینگه دنیا گذاشته و مشغول چپاول کشور است و اصغر پاشاپور خانواده را با خود به سوریه و خط مقدم می برد.

انقلابی بازیگر نیست ، دیپلمات نیست...
انقلابی انقلابی است

و اما روضه امروز :

روایت محمد مهدی کرمی از روز شهادت شهید عجمیان در جلسه دادگاه
محمدمهدی کرمی، متهم ردیف اول پرونده، در جلسات دادگاه با تشریح کامل اقدامات خود در روز حادثه گفت: شب یازدهم آبان ماه بود که یکی از دوستانم به من پیام داد و گفت فردا دوازدهم آبان روز چهلم حدیث نجفی است و ما هم برای حضور در آن مراسم آماده می‌شویم لذا من هم قصد کردم که در این مراسم حاضر شوم. در روز ۱۲ آبان نزدیک ۱۱ صبح بود که به ترافیک اتوبان رسیدم. از ماشین پیاده شدم و با افراد حاضر در صحنه شعار دادم و به سمت مأمورین سنگ پرتاب کردم. در ادامه به سمت زیرگذر که رفتم مشاهده کردم که جمعی از افراد در آنجا تجمع کرده‌اند. لذا در ادامه من هم به این جمع پیوستم و شنیدم که فردی فریاد می‌زند بسیجی بسیجی. در ادامه دیدم که بسیجی روی زمین افتاده و دو الی سه نفر بالای سرش ایستاده‌اند و با سنگ و چوب به سر و صورتش ضربه می‌زنند. هر کسی یکی دو تا مشت میزد و فرار میکرد.
وی گفت: همینطور که شهید با دست خالی در حال فرار بود، سنگ، چوب و... به سمتش پرت میکردند و افرادی که وی را می زدند بالای ۳۰ تا ۴۰ نفر بودند.
وی در رابطه با اقدامات خود نیز گفت: دستم را انداختم سمت شانه راستش و چرخاندمش و بعد با یک سنگ به سرش ضربه زدم. بعد از اینکه این سنگ را زدم با مشت سه ضربه به سرش وارد کردم. بعد شهید را دیدم که زمین افتاده و در همین حالت یک نفر روی پهلو و دنده سمت راستش میپرید.
وی ادامه داد: بعد از اینکه اطراف شهید خلوت شد به سمتش رفتم و با پا یک ضربه به وسط پاهایش و دو ضربه به زانوهایش زدم.
در همین حین یک فرد آمد و ۳ الی ۴ ضربه چاقو به سمت ناحیه شکم و پهلو شهید وارد کرد و بعد از اینکه چاقو را زد و از روی شکمش بلند شد من پاهای او را گرفتم و به سمت جلوی خاور روی زمین کشیدم که در همین لحظه کفش هایش از پاهایش در آمدند و با آنها ۲ تا ضربه به سمت صورتش زدم و بعد یک ضربه با پای چپ به سر و گردن و ۲ الی ۳ ضربه هم با کفش به صورتش وارد کردم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۱۷
حبیب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی